دوستی تمدنها

صلح جهانی و اتحاد برای نجات انسان

دوستی تمدنها

صلح جهانی و اتحاد برای نجات انسان

دوگانگی علم - عمل و زیست جهان فراموش شده!

مطلب زیر از دوست عزیم«عظیم حسنزاده» دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی گرایش پژوهشگری دانشگاه تهران میباشد

دوگانگی علم - عمل و زیست جهان فراموش شده!

     میاندو راه (با سکون روی نون)، عرصه ای است که میان دوگانگی های ذهنی بشر قرار می گیرد. میان دو راه حرکت از این راه و رسیدن به راه دیگر نیست. میان دو راه برشی است میان دو راهی که به صورتی موازی از ابتدایی نامعلوم تا انتهایی نامعلوم جریان دارد. میان دو راه عرصه ای خاکستری است که راهی برای فرار از دوگانگی به گانگی­ای دیگر نیست، بلکه عرصه ای است که می کوشد با نقد و جرح دوگانگی ها، واقعیت های پنهان در میان این دو را _که بستر واقعی حیات اجتماعی است_ آشکارتر سازد. پیچیدگی جهان اجتماعی و نیاز به فهم و سپس کنترل آن، باعث تقسیم کار دوگانه ای مرکب از عالم و عامل در جهان انسانی شده است. در یک سوی این تقسیم، عالم اجتماعی قرار گرفته است که سعی دارد با تکیه بر نیروی خرد و تقلیل کنش های معنادار آدمی به مفاهیم مجرد و بی روح، به فهم این کنش ها نایل آید. در سوی دیگر، عاملان کنترلگری قرار دارند که به مدد همین مفاهیم سعی در شکل­دهی به جهان اجتماعی دارند. گستردگی و فراگیری، مشخصه اساسی فهم عالم و کنترل عامل است اما از آنجا که ابزارهای مورد استفاده آنها برای برآوردن هدف خویش، ماهیتا تقلیل­گرا هستند، این فهم و کنترل نتیجه ای جز کلیت­گرایی علمی و تمرکزگرایی کنترلی نداشته است. و این هر دو، علم اجتماعی و عمل کنترلی را قائم به ذات ساخته و مجاری تغذیه این دو از زیست جهان را بند آورده است. به گونه ای که ویژگی بارز جهان اجتماعی امروز، بده و بستان عالم و عاملی است که اساس فهم و عمل خود را نه در متن اجتماعی و زیست جهان انسانی بلکه در تصورات مجرد خود از آن استوار ساخته است.

       درجامعه امروزما، ایران، عالم اجتماعی­ای که در بده و بستان با عامل کنترلگر اجتماعی قرار دارد، به شدت از متن اجتماعی (زیست جهان) دور شده است. این دوری باعث شده است که عالم اجتماعی، اعم از منتقد روشنفکر و محافظه کار حامی ثبات، به گونه ای خودکفا عمل کرده و مسایل فکری خود را صرفا در تصورات تقلیل گرایانه ای جستجو کند که از زیست جهان حاکم بر حیات فرد خیالی ایرانی تخیل کرده است. عالم اجتماعی ایرانی، امروز، از هرگونه قدرت تفهم و همدلی با یک فرد واقعی ایرانی عاجز است. هیچ کدام از مسائل و دغدغه های عالم اجتماعی شباهتی به مسائل واقعی که یک فرد عادی ایرانی با آن گریبانگیر است ندارد. وی که مکان سکونتش، روابط اجتماعی اش، تغذیه فکری و فرهنگی اش، تائید و احترام اجتماعی اش و چالشهای پیش رویش گسسته از فرد عادی ایرانی است، لاجرم مسائل و نیز پاسخهای مطروحه اش از واقعیت عینی اجتماعی دور خواهد بود. چنین شکافی درمورد هر عالم اجتماعی، از چپ منتقد تا راست محافظه­کارش، صادق است؛ هر دو دسته این عالمان اجتماعی، زیست جهان اجتماعی را نه منبع شناخت خود، بلکه عرصه­ای مجموع از افراد ناآگاه می دانند که نیازمند هدایت از سوی این عالمان آگاه(!) هستند.

            بعد دیگر حوزه حیات انسانی به تصرف عامل کنترلگری در آمده است که با دیکته کردن شکل و جهت عمل افراد، به رفتارها و روابط اجتماعی خصلتی تصنعی تحمیل کرده است؛ بطوری که در عمده حوزه های جهان اجتماعی و حتی خصوصی ترین عرصه های زندگی نیز میتوان ردپای این عامل کنترلگر را یافت. منبع تغذیه فکری عامل کنترلگر در جامعه امروزما، علاوه بر تفکر اجتماعی آسمانی، نوعی خاص از جامعه شناسی زمینی است که کلیت گرا و تقلیل گرا می باشد. عامل کنترلگر، نه تنها خود را قائم بذات و بی نیاز از افراد و ضرورتهای جامعه تصور می کند، حتی افراد و روابط اجتماعی را نیز تحت سلطه خود می داند؛ تصوری که از شکاف عمیق میان ذهنیت عامل کنترلگر و واقعیات زیست جهان اجتماعی ناشی می شود. برای درک چنین شکافی کافی­ است که به فاصله ذهنی و اجتماعی میان پلیس ارشاد و خانمی نیمه محجبه در میدان ونک یا هفت تیر فکر کنیم. شکی نیست که با تقسیم کار حاکم بر جهان امروز ما و با وجود پیش فرض­ها و مقولات فهم دوگانه و تقلیل گرایانه ای که ریشه در سنتهای بدوی نوع بشر دارد، گریز از چنین شکافهایی میان نظام کنترلگر (علم و عمل) و زیست جهان اجتماعی افسانه ای بیش نیست. این وجود اجتماعی از میلی بنیادین ریشه می­گیرد که سعی دارد بفهمد تا بتواند کنترل کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد