دوستی تمدنها

صلح جهانی و اتحاد برای نجات انسان

دوستی تمدنها

صلح جهانی و اتحاد برای نجات انسان

اخلاق قدرتگرا در برابر اخلاق اومانیستی

اخلاق قدرتگرا و اخلاق اومانیستی

      چند روز پیش کتاب انسان برای خویشتن اریک فروم را خواندم.کتابی که در آن سعی شده است علاوه برشرح انواع اخلاق و ایمان توضیح و مقایسهء آنها باهم واینکه فضیلت چیست و برای شناخت انسان از کجا باید شروع کرد،شرح مفصلی نیز دربارهء تفاوت بین مزاج و منش داده وجهتگیریها را در شخصیت شناسی مشخص نموده و توضیح میدهد که کدامیک از جهتگیریها برای جامعه انسانی مفید وکدام یک مضر است. او در این مورد دو نوع کلی از جهتگیری را مشخص میکند:

1.جهتگیری بارور

   2.جهتگیری نابارور

      البته قصد بنده در این متن شرح جهت گیریها نبوده و تنها میخواهم اندکی در مورد انواع اخلاق و تفاوتهای آن بنویسم.

      فروم در این کتاب خود اخلاق را به دو نوع  «قدرت گرا» و «اومانیستی » تقسیم میکند. او ادامه میدهد که در آیین قدرتگرا یک مقام مقتدر آنچه را که برای انسان خوب و مناسب است تعیین کرده وهنجارهای اخلاقی را مقرر میدارد،اما در اوصول اخلاقی اومانیستی انیان خود واضع ودر عین حال تابع هنجارهاست.و بعد در مورد اقتدار هم متذکر میشود که باید مشخص شود که آیا منظور اقتدار منطقی است یا غیر منطقی. بیان میدارد که منشا اقتدار منطقی» صلاحیت» است،کسی که قدرت و اختیارش مورد احترام است،کاری که مردم به او محول کرده اند به خوبی انجام میدهد. نه نیازی به تهدید کردن مردم و تحسین آنان از کیفیتهای معجزه آسای فرد دارد.چنین شخصی نهتنها اجازهء باز رسی و انتقاد مداوم از اموری را که بوی محول شده است میدهد بلکه خود خواهان آن است.اقتدار تفویض شده موقتی بودهو تایید آن موکول به چگونگی ونتیجهء کار دارندهء آن است

    اما منشا اقتدار غیر منطقی تسلط بر مردئم است،چه جسمی و چه روحی و روانی.قدرت و ترس پای بستهای اقتدار غیر منطقی است. انتقاد از این مقام نه تنها مطلوب نیست بلکه ممنوع است .

  اقتدار منطقی بر برابری مرجع و مردم عادی استوار است ،اقتدار غیر منطقی بر نابرابری که دلالت بر تفاوت در ارزش دارد مبتنی است. منظور از آیین قدرت گرایی اقتدار غیر منطقی است که مترادف نظامهای استبدادی و غیر دموکراتیک میباشد.

 

قدرتگرایی را میتاوان با دو معیار از اصول اخلاقی اومانیستیک تمییز داد:رسمی و غیر رسمی.آیین قدرتگرایی به طور رسمی،استعداد تشخیص نیک و بد را در انسان انکار میکند،واضع هنجارها مقامی است که بالاتر از افراد قرار دارد.پایهءچنین سیستمی بر خرد و معرفت نه،که بر ترس صاحب مقام واحساس ضعف و عدم استقلال مردم مبتنی است. حق پرسش در مورد هنجارها و اصول وضع شده نیست،گناه نا بخشودنی در قدرتگرایی تمرد و کنجکاو شدن در وضع هنجارها و علت بدیهی بودن هنجارهای مذکور به سود مردم است،حتی اگر کسی مرتکب گناهی شود قبول مجازات و احساس گناهکاری،خوبی اورا بوی بر میگرداند،زیرا با این عملبه برتری مرجع قدرت اعتراف کرده است    از نظر مادی و بر حسب مقدورات و توانایی،قدرتگرا نیک و بد را به دلخواه و طبق منظور مرجع قدرت معین و مشخص میسازد نه مردم عادی.این آیین استعمار گر است ولو اینکه مردم سود معنوی وکاری چشمگیری نسیبشان شود.

      اصول اخلاقی اومانیستی در برابر قدرتگرایی را نیز میتوان  با معیارهای رسمی و غیر رسمی مشخص کرد، از جنبهء رسمی مبنای آن بر این اصل استوار است که فقط خود انسان میتواند معیار تقوا و گناه را تعیین کند نه مرجع قدرتی که از او بالاتر است ! این اصول از لحاظ مادی بر این مبتنی است که خوب چیزی است که برای انسان خوب بوده و شر آن است که برای انسان زیان آور است" تنها معیارارزش اخلاقی رفاه انسان است.

   فرق بین اخلاق اومانیستیک و قدرتگرا در معانی مختلف فضیلت  نشان داده شده است:

      ارسطو این کلمه را به معنای کمال به کار میبرد،کمال در فعالیتی که توانایی ذاتی انسان را آشکار میکند. اخلاق اومانیستیک بشر را کانون و والاتر از هر چیزی به شمار میاورد،البته نه بدین معنی که انسان مرکز کائنات است،بلکه منظور این است که ریشهء احکام ارزشی او،مانند سایر قضاوت هایش در خصوصیات  خاص هستی وی بوده و انسان در حقیقت معیار ومقیاس همه چیز است.هیچ چیز بالاتر و والاتر از هستی آدمی نیست وبدین ترتیب گفته میشود که اقتضای رفتار اخلاقی بر این است که موجب اعتلای انسان میشود خوب در اصول اومانیستیک عبارتست از تصدیق زندگی و ابراز نیروهای انسانی و فضیلت یعنی احساس مسئولیت نسبت به هستی خویشتن و شر و بدی موجب فلج شدن نیروهای انسانیست شر و بدی یعنی عدم مسئولیت نسبت به خود.

مسئولیت< responsibility> و پاسخ <response> در زبان انگلیسی دارای ریشهء مشترک هستند، مسئولیت یعنی داشتن آمادگی برای پاسخگویی

انشاء الله در نوشته های بعدی سعی میکنم مطالبی رادر مورد مسائل انسانی از جمله مواردی را که با دیدگاه وجود نگری یا همان اگزیستنسیالیم و اهداف این وبلاگ مناسب است مطرح کنم, از جمله مواردی که درین سلسله مطالب به آنخواهم پرداخت مسایلیست که همهء انسانه بدون توجه به نژاد و مذهب و دیگر مواردی عارضی با آن رو به رو میشوند،مانند مسالهء آزادی و مسئولیت،انزوای وجودی، مرگ،وو همچنین سعی میکنم مفهوم ایمان وانواع آن مانند ایمان قدرتگرا و ایمان اومانیستی را نیز از دیدگاه اریک فروم و دیگران توضیح دهم.

                باامید به یاری خداوند،

                                          با نام انسان.